گاهی دلم میگیرد.
یهو,
کم نیستند این گاهها , می ایند و میروند, به هزاران دلیل.
زندگی همین است .
اگر
غمها نباشند
دلگیری ها نباشند
زمین خوردن ها نباشند
شکستها نباشند
دردها نباشند
مرگ ها نباشند
پشت پا خوردن ها نباشند
دروغ شنیدن ها نبا شند
بی عدالتی دیدن ها نبا شند.........
طعم زیبایی ها درک نمیشوند که
طعم شیرین خوشی ها
طعم سرخ دوست داشته شدن
طعم سخت از زمین بر خاستن
طعم آسمانی پیروزی
طعم سبز سلامتی
طعم هفت رنگ حیات
طعم بلورین عشق ورزیدن
طعم زلال راستی ها
طعم خوش قانونمندی
گاهی که این گاه ها پیدایشان میشود
تاب تحمل ندارم
وقتی که احسا س له شدن مرا لبریزم میکند دیگر صدایی که دلم را خوش کند حتی اندک نیز گم میشود.
چرا؟؟؟ همه ی اینها را میدانم و با این همه اینقدر بی تابم.
شاید کوچک شده ام؟! کسی چه میداند.شاید...
حتی طاقت انتظار برای رسیدن یا آمدن آرزوهایم درم نیست.
آه
دلم گرفته, گرفته, گرفته
به امید زنده ام. اگر این هم نبود که...........